معروف و منکرها به روایت رسانه ملی
یکی از ویژگی های برجسته ی انسانی، اجتماعی بودن انسان هاست. این به این معنی است که، یک انسان نمی تواند نسبت به سرنوشت و اعمال انسان دیگر بی تفاوت باشد. در اسلام این اهمیت دادن به سرنوشت دیگری امر به معروف و نهی از منکر نام دارد. عملی که به واسطه ی آن اسلام زنده می شود و بقا پیدا می کند.
انجام این عمل در دین ما به قدری تأکید شده که بدون شک از مهمترین اصول به شمار می رود و تبلیغ آن بسیار سفارش شده است.
حال این پرسش پیش می آید که در جامعه ی امروز این تبلیغ از چه راهی امکان پذیر است؟
در گذشته انسان ها برای تبلیغ بعضی از آموزه های دینی چه در شهرهای بزرگ و چه در روستاهای کوچک از روش گفتاری و انتقال مطلب به دیگری در قالب حدیث از اهل بیت، داستان عبرت آموز ،حکایت های با محتوی و… استفاده می کردند. اما امروزه علاوه بر روش های قدیمی، با توجه به گسترش اطلاع رسانی، تبلیغ و دعوت مردم به فریضه های دینی رنگ و بوی دیگری پیدا کرده است، چرا که تنوع روز به روز بیشتر می شود و جایی برای کم کاری باقی نمی گذارد.
روزنامه ها و مجلات یکی از مهمترین رسانه های کشور هستند که بزرگترین نقش را در اطلاع رسانی بر عهده دارند و می توانند کمک بزرگی برای احیای این سنت باشند، ولی جای تأسف دارد که در اکثر مواقع این رسانه ی مهم، بستری برای مشاجرات سیاسی و دعواهای حزبی و بعضا رقابتی در تیترهای جنجالی و قبح شکن مثل: زن خیانت کار، مرد متجاوز و… است.
براستی تا این اندازه عنوان کردن جنایت ها و پلیدی ها آن هم با تیترهای آنچنانی که تنها و تنها برای فروش بالاتر است چه کمکی به آرام کردن وضع جامعه و پیشبرد مردم به سمت و سوی بهتر دارد؟
در مورد سینما و تلویزیون هم وضع به همین منوال است چرا که دغدغه ی سینماگران ما بیشتر از اینکه واجبات دین شان باشد، دنیای ذهنی خودشان است که بعضا این دنیا فاصله ی زیادی با شریعت و دین مردم دارد…
در این قبیل فیلم ها اشخاص مذهبی یا مدعی مذهب، عموما تأثیرگذار نیستند و شخصیت شان طوری نیست که برای مردم ماندگار و الگو باشد. نمونه های زیادی برای اثبات این حرف وجود دارد. برای مثال در فیلمی مثل “دلشکسته” شخصیت اول داستان، امیرعلی (شهاب حسینی) به عنوان جوانی معتقد و تحصیل کرده و تأثیرگذار معرفی می شود ولی در روال غیر منطقی فیلم، این جوان نه تنها نمی تواند مستقیم تأثیر گذار باشد که در مقابل دختر جوان خود را می بازد و پا به پای خواسته های او به بازی گرفته می شود و در نهایت، در یک پایان بندی به اصطلاح خوش و خرم فیلم تمام می شود.
یا در نمونه ای دیگر در فیلمی مثل “زندگی خصوصی“، تمام شخصیت های به ظاهر مذهبی ( از هر دو طرف) باطن منافق و دورویی دارند که تنها هدف شان رسیدن به قدرت و منافع شخصی خودشان است. در طرف دیگر، معدود انسان های درستکار فیلم، از بین اینها کنار کشیده اند و مشغول زندگی خودشان هستند و کاری به کار دیگران ندارند.
در این بین شاید تلویزیون با سریال هایش نسبت به سینما بهتر عمل کرده باشد. برای مثال سریال «صاحبدلان» که چند سال پیش مهمان سفره های افطار مردم بود، یکی از معدود کارهای این چند سال اخیر است که محوریتش بر پایه ی امر به معروف و نهی از منکر بنا شده بود. در این سریال شخصیت اصلی سید خلیل (حسین محجوب) مرد مومنی بود که تمام زندگی اش را به نماز، عبادت و بدست آوردن رزق حلال گذرانده بود، ولی اتفاقاتی باعث می شود که بداند، امکان دارد عاقبت به خیر نشود. او در روند سریال میفهمد کلید رهایی او در امر به معروف و نهی از منکر برادر خودش است…
یا در نمونه ای دیگر در سریال «پایتخت 1و2» هرچند رویکرد سریال بیشتر به جنبه های اجتماعی و خانوادگی برمی گشت اما اعمال و رفتار کاراکترهای سریال، به خصوص شخصیت “نقی” به طور مستقیم و غیر مستقیم به نوعی مبلغ اعمال خداپسندانه ای مثل احسان به والدین، محبت و احترام به زن و فرزند، بخشش، رفاقت و… بود.
در پایان اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که رسانه ی ملی می تواند نقش به سزایی در فرهنگ و اعمال مردم داشته باشد و اگر رویکرد مدیران و مسئولین در جهت ترویج آموزه های دینی باشد سرعت رسیدن به اهداف اسلامی چند برابر می شود.
منبع: bahejab.com